نوشتن تسلی بخش ـ ما درونگرا هستیم

نوشتن تسلی بخش ـ ما درونگرا هستیم

ما درونگرا هستیم. ما را اغلب می‌توانید در نمایشگاه‌های هنری، در کتاب‌فروشی‌ها، در طبیعت یا در حالی که تنها روی نیمکت پارک زیر یک درخت نشسته‌ایم، پیدا کنید.

نیوتن، اینشتین، ویلیام باتلر بیتس، فردریک شوپن، مارسل پروست، جی.ام.بری، جورج اورول، دکتر سوس، چارلز شولتس، استیون اسپیلبرگ، لری پیج، جی.کی.رولینگ به علت درونگرا بودنشان به جایگاه کنونی‌شان رسیده‌اند.

همان‌طور که روزنامه‌نگار علمی می‌گوید: « E=mc2 و بهشت گمشده هیچ کدام به وسیلۀ افرادی که خیلی به مهمانی رفتن و خوشگذرانی علاقه داشتند نوشته نشده‌اند.»

حتی در مشاغلی که کمتر درونگرا به نظر می‌رسند مانند سرمایه‌گذاری و سیاست نیز بسیاری از جهش‌های رو به جلو به وسیلۀ درونگراها انجام شده است.

بسیاری از ایده‌های بزرگ، هنر و کشفیات ـ از نظریۀ تکامل گرفته تا گل‌های آفتابگردان ونگوگ و کامپیوترهای شخصی ـ به وسیلۀ انسان‌های ساکت و آرام و انسان‌های متفکری به وجود آمده که می‌دانستند چطور وارد دنیای درونشان شوند و از گنجینه و جواهری که دارند استفاده کنند.

بدون درونگراها دنیا از داشتن قانون گرانش و جاذبه، نظریۀ نسبیت، «در جستجوی زمان از دست رفته» پروست، «1984» و «مزرعه حیوانات» اورول، گوگل و هری پاتر محروم بود.

ما مغرور، خودشیفته، بی‌ادب، خجالتی، بیمار، افسرده، مردم گریز، گوشه گیر، منزوی و مبهم نیستیم.

یک درونگرا هر چیزی را عمیق‌تر تجربه می‌کند. ما عمیق نگاه می‌کنیم. عمیق می‌خوانیم. عمیق می‌شنویم. عمیق رنج می‌کشیم. عمیق لذت می‌بریم. عمیق می‌خندیم یا گریه می‌کنیم. عمیق آزار می‌بینیم و زخم می‌خوریم. عمیق عاشق می‌شویم.

ما هم عاشق معاشرت کردن با آدم‌ها هستیم؛ البته آدم‌های مهربان و امنی که به جای نصیحت کردن یا برچسب زدن و قضاوت کردن، سکوت و آرامشمان را درک می‌کنند و اجازه می‌دهند در امنیت کامل، خودِ اصیل و واقعی‌مان باشیم.

یک درونگرای متفکر این توانایی و آمادگی را دارد که مشتاقانه در یک گفتگوی آرام و ملایم، حضوری فعال داشته باشد و موهبت صمیمیت را به طرف مقابل ببخشد. او معلمی است که یاد می‌دهد چطور می‌توان در دنیای پر از تلاطم، سکوت کرد و با قدرتِ سکوت به آرامشی درونی رسید.

این مطلب را برای همۀ کسانی نوشته‌ام که مانند من ـ از کودکی تا به امروزـ به دلیل درونگرا بودنشان سرزنش، تحقیر و قضاوت شده‌اند.

به نظر من، کتاب سکوت (Quiet) نوشتۀ سوزان کین یکی از کتاب‌های تسلی بخش برای درونگراهاست.

این کتاب باعث شد بینش و دیدگاهی متفاوت نسبت به درونگرا بودنم به دست بیاورم و حسی تازه را کشف کنم؛ حسی که به من اجازه می‌داد خودم باشم.

این چشم انداز جدید، زندگی‌ام را به کلی تغییر داد و باعث شد بفهمم چه نقشی در این دنیا دارم و چه کمکی از من برمی‌آید.

با هم بخشی از کتاب «سکوت» ترجمۀ درسا عظیمی را می‌خوانیم و بعد به سراغ نوشتن تسلی بخش با الهام از تصویر انتخاب شده برای این موضوع می‌رویم.

چند پاراگراف تسلی بخش از این کتاب

«عشق ضروری و جمع‌گرایی انتخابی است.

…نگران معاشرت کردن با دیگران نباشید. روابط دوستانه همه را خوشحال می‌کند، نیز درونگراها را، اما به کیفیت بیشتر از کمیت بیندیشید.

یکی از رازهای موفقیت زندگی این است که خودتان را در مسیر درست روشنایی و کانون توجه قرار دهید. برای برخی این روشنایی و کانون توجه در وسط خیابان و زیر نورافکن‌های بزرگ است، برای دیگران یک میز کوچک و نور آن کافی است.

از توانایی و قدرت‌های طبیعی خود ـ پشتکار، تمرکز، بینش و حساسیت ـ برای انجام دادن کاری که دوست دارید و کاری که برایتان اهمیت دارد بهره بگیرید. مشکلات را حل کنید، هنرنمایی کنید، کاری هنری تهیه کنید و عمیق فکر کنید.

شغلتان را به عنوان گوینده تلویزیون رها کنید و مدرکی در علوم کتابداری بگیرید؛ اما اگر گویندگی تلویزیون کاری است که دوست دارید پس یک شخصیت برون‌گرا بسازید تا در طول روز احساس راحت‌تری بکنید.

قانون تجربی و موفقیت در برنامه‌های شبکه‌ای و شلوغ این است؛ یک رابطۀ دوستانۀ جدید و بر پایۀ صداقت، بهتر از ده‌ها کارت تجاری مختلف است.

پس از آن، سریع به خانه بازگردید و خودتان را روی مبل راحتی، رها کنید. لانه‌های امن و پنهان خود را بازیابید. به نیاز معاشرت کردن عزیزانتان و همچنین نیاز خود به تنهایی احترام بگذارید.

اوقات فراغت خود را همان‌گونه که دوست دارید بگذرانید، نه به شیوه‌ای که فکر می‌کنید باید رفتار کنید. شب سال نو در خانه بمانید، اگر این‌گونه راحت‌تر هستید. ملاقات و انجمن‌های گروهی را کنار بگذارید. از خیابان عبور کنید تا از گفت‌وگوهای بیهوده با آشنایی که اتفاقی دیده‌اید، اجتناب کنید.

کتاب بخوانید. آشپزی کنید. بدوید. داستانی بنویسید. با خودتان قرار بگذارید که در چند تا از برنامه‌های اجتماعی شرکت خواهید کرد.

اگر فرزندانتان آرام و ساکت هستند، به آن‌ها کمک کنید تا در مواجهه با افراد و مکان‌های جدید احساس خوبی داشته باشند، اما همچنین اجازه دهید که خودشان باشند.

آن‌ها را به خاطر اصالتِ ذهنشان تشویق کنید. به قدرتِ وجدان و آگاهی و صداقتِ دوستی‌هایشان افتخار کنید. از آن‌ها انتظار نداشته باشید که گروه‌های دیگر را دنبال کنند. در عوض آن‌ها را تشویق کنید که علایق خودشان را پی بگیرند.

… هر کسی که هستید، به یاد داشته باشید که آنچه از ظاهر افراد می‌بینید، واقعیت نیست.

برخی افراد مانند برون‌گراها رفتار می‌کنند، اما تلاش برای چنین رفتاری به قیمت انرژی، اعتبار و حتی سلامت جسمی آن‌ها تمام می‌شود.

برخی دیگر تودار یا گوشه گیر به نظر می‌رسند، اما منظر درونی آن‌ها پر از مسائل درام و مختلف است.

بنابراین این بار اگر شخصی را با چهره‌ای خونسرد و صدایی ملایم دیدید، به یاد آورید که شاید در ذهنش مشغول حل کردن یک معادله، نوشتن یک نت یا طراحی یک کلاه باشد.

به این معنی که او شاید در حال گسترش دادن نیروی سکوت است.

ما از افسانه‌ها و داستان‌های مختلف یاد گرفته‌ایم که انواع مختلف نیروها در این دنیا وجود دارند.

به یک کودک شمشیر نورانی داده شده است، دیگری آموزش جادو دیده است. رمز موفقیت این نیست که همۀ نیروهای موجود را جمع کنیم، بلکه درست استفاده کردن از قدرتی است که به شما داده شده است.

برای تصرف چنین کلیدی باید مانند آلیس به سمت لانۀ خرگوشش غَلت بخورید. او رفتن به سرزمین عجایب را انتخاب نکرد؛ اما از آن ماجرایی بسیار نو، عالی و جالب ساخت.

به هر حال «لوئیس کارول» هم خودش یک درونگرا بود. بدون حضور او، هیچ «آلیس در سرزمین عجایبی» وجود نداشت و اکنون، دیگر این موضوع نباید ما را متعجب کند.»

شروع نوشتن تسلی بخش با استفاده از تصویر بالا

من در این تصویر، زن درونگرایی را می‌بینم که از ظلمت و سردی محیطی که در آن به دنیا آمده و زندگی می‌کند به ستوه آمده و برای سلامت روان خود به روشنایی و گرمای اتاقش پناه آورده است.

او در محیطی مسموم و در بین آدم‌هایی که مهربان نیستند، زندگی می‌کند و چیزی که هنوز او را زنده و سرپا نگه داشته، هوای تازۀ این اتاق است.

حالتِ آرام و چشمان بستۀ زن نشان می‌دهد که او عمیقاً در دنیای دیگری غوطه ور است؛ دنیایی که در آن کتاب‌ها شادمانه در اطرافش می‌رقصند و موسیقیِ کلام نوشته شده در آن‌ها، باعث شادی و آرامشش می‌شوند.

گربه‌ای که با علاقه و اشتیاق، زن را تماشا می‌کند، همراهی عالی برای اوست. حضورش حس مهربانی و همراهی را به این خلوتِ آرام می‌افزاید و فضای کلی لذت و رضایت را گسترش می‌دهد.

در این گوشۀ دنج، نور ملایم و طلایی شمع، حس راحتی و صمیمیت را القا می‌کند.

میز کوچک کنار زن که روی آن فنجان چای یا قهوه قرار دارد، یک مراسم شخصی را نشان می‌دهد؛ مکثی برای چشیدن نوشیدنی مورد علاقه‌اش در حالی که در بین کتاب‌هایی که عاشقانه دوستشان دارد، گم شده است.

این صحنه، تصویر واضحی از آرامش و رضایت را ترسیم می‌کند.

از پنجره که به بیرون نگاه می‌کنم می‌بینم که حتی ماه هم از چنین فضای آرامی لذت می‌برد و لبخند می‌زند.

انگار ماه هم امشب در دلِ سیاهی، حالِ خوبی را تجربه می‌کند. آن هم شبیه این زن، با ستاره‌ها احاطه شده و چشمانش را بسته تا به آرامش برسد.

این تصویر از من می‌خواهد به این سؤال مهم فکر کنم که از چه چیزهایی به ستوه آمده‌ام و برای مراقبت از خودم چه کارهایی باید انجام دهم؟

شاید من هم شبیه این زن، به مکانی امن و راحت نیاز دارم که مانند شب برایم سکون، تسکین، قرار، صلح و آشتی به همراه داشته باشد و تحمل رنج هستی را برایم آسان‌تر کند.

جرقه‌ای برای نوشتن تسلی بخش

شما با نگاه کردن به تصویر بالا چه چیزی به ذهنتان می‌رسد و به نظر شما چه نکته آموزنده، جالب و تسلی بخشی در آن وجود دارد؟

پی‌نوشت

تصویر از:  Annya Karina

عضویت در خبرنامه

اینجا محل نوشتن تسلی بخش است. اگر کنجکاو و علاقمند هستید از طریق این روش، با حقیقتِ خودتان بیشتر آشنا شوید ایمیل خود را وارد کنید تا به جمع ما بپیوندید و هر هفته، ایده‌های خلاقانه و مطالب جدید را دریافت کنید.

مطالب پیشنهادی:
فهرست