آدمیان، لطیف و انعطاف پذیر زاده میشوند. مردگان، سفت و سختاند. گیاهان، نرم و انعطاف پذیر سر از خاک برمیآورند. گیاهانِ مرده، شکننده و خشکاند. کسی که سخت و انعطاف ناپذیر است، رهرو مرگ است. کسی که نرم و منعطف است، رهرو زندگی است. افراد سخت و خشک، میشکنند و افراد نرم و تغییرپذیر، چیره میشوند.
ـ لائو تزو
بعضی از غمها وجود دارند که ناگفته میمانند؛ نه به خاطر اینکه کمتر مهم و واقعی هستند، بلکه به خاطر اینکه تعریف آنها پیچیده و دشوار است.
غم از دست دادن هویت نیز از همین جنس است.
گاهی بیماری، تغییر شغل، مهاجرت، پایان یک رابطه یا حتی یک سری اتفاقات کوچک و به ظاهر نامرتبط میتواند بحران هویت را به دنبال داشته باشد.
ما قبلاً باور داشتیم که «سالم»، «موفق»، «خوشبخت»، «کارمند»، «کارآفرین»، «مدیر» یا «هنرمند» هستیم؛ اما با وجود چالشهای زندگی، این باورها شروع به محو شدن میکند.
اگر هویتمان را با چنین باورهایی تعریف کرده باشیم، آنگاه شکننده میشویم و با از بین رفتن آنها، خودمان نیز از بین میرویم.
از دست دادن هویت، اتفاق دردناکی است که شبیه راه رفتن در مه، ما را مضطرب و سرگردان میکند. در این حالت، از خودمان میپرسیم: «من بدون نقشهای خاص خودم، چه کسی هستم؟»
این سرگردانی دردناک است؛ اما دعوتی است برای اینکه خودمان را بهتر و بیشتر بشناسیم. برای اینکه بفهمیم رابطه ما با خودمان چگونه است. برای اینکه باورهایی را که دربارۀ خودمان داریم، تغییر دهیم. برای اینکه هویتی انعطاف پذیر داشته باشیم و بتوانیم رشد کنیم.
غم از دست دادن هویت، فضایی را برای اندیشیدن در مورد این سؤال مهم که آرزو داریم چه کسی باشیم، فراهم میکند.
زمانی که هویت دلخواهمان را تشخیص میدهیم، میتوانیم برای تقویت آن اقدام کنیم.
برای گذر از این رنج، لازم است بپذیریم که هویتِ قدیمی ما سست و شکننده بود و هنگام روبرو شدن با بیماری، شکست یا هر چالش دیگری از بین رفت. با پذیرش این حقیقت، میتوانیم بر جنبههای جدید و منعطف هویتمان که در خدمت ماست، تمرکز کنیم.
البته این تبدیل و دگرگونی، فوری رخ نمیدهد، بلکه نیازمند لحظاتِ آرام شفافیت و شفقت به خود است؛ لحظاتی که میپذیریم، مجبور نیستیم برای هر مسئلهای راه حلِ فوری داشته باشیم و همه چیز را کنترل کنیم.
گامهای کوچکی که هر روز برمیداریم، هویت جدیدمان را شکل میدهند و غم از دست دادن هویت قدیمی نیز بخش مهمی از این فرآیند است؛ غمی که مربوط به محو شدن هویت قبلی ما میشود، با این حال، زمینه را برای تبدیل شدن به کسی که دوست داریم باشیم، آماده میکند.
گذر از این اندوه و تبدیل شدن به بهترین شکل از «خود» مان مستلزم آن است که صبور باشیم. این به آن معنی است که به جای عجله داشتن برای حرکت به سوی خودی جدید، بهتر است صبورانه اجازه دهیم فرایند تحول انجام شود.
در اینجا، آنچه باعث رشد و عظمت میشود روحیۀ خلق مجدد است. واقعیت این است که تغییر، همیشگی است و هویت ما ثابت و تغییرناپذیر نیست. با تقویت روحیه خلق مجدد، میتوانیم هویتی انعطاف پذیر داشته باشیم و در شرایط سخت، دوام بیاوریم.
هر چقدر که هویت شما بسط پیدا کند، زندگی شما هم بسط مییابد. چراکه زندگی شما به موازاتِ بسط هویتتان، ظرفیتها و قابلیتهای بیشتری پیدا میکند و میتواند شکوفاتر شود.
و زندگی بسط پیدا نمیکند مگر آنکه شما هویتِ خود را ارتقا و گسترش بدهید و هویت شما ارتقا نمییابد مگر اینکه دائماً از دست دادن هویت قبلی خود را تجربه کنید.
ما با ارزشها و باورهای از پیش تعیین شده به دنیا نمیآییم. بسط هویت ما، زادۀ فرایندهای یادگیری و رشد است. هویت ما همواره میتواند بسط پیدا کند و به جنبههای مختلف زندگیمان سرایت کند و فرمهای متفاوتتری به خود بگیرد.
این هویت توسعه یافته، از آسمان نمیآید؛ از رهگذر کنشهای مستمر ساخته میشود.
به مرور زمان، متوجه میشویم که غم از دست دادن هویت قبلی، نشانهای است که امکانِ شکوفایی را به ما یادآوری میکند.
این غم، ما را درون پوستهای قرار میدهد تا به تدریج نسخۀ قدیمی خود را رها کنیم و قدرت خلق کردن را دوباره به دست بیاوریم. در این فضا، امکان تکامل یافتن و تجربۀ تمامیت و یکپارچگی را پیدا میکنیم.
زمانی که از این پوسته خارج میشویم، به نسخهای اصیلتر از خودمان تبدیل شدهایم؛ نسخهای که بیشتر با خواستهها و ارزشهای واقعیمان همخوانی دارد.
شاید از دست دادن هویت قدیمی ما، با حزن و عدم قطعیت همراه باشد؛ اما همچنین راهی به سوی آزادی و اصالت است.
پینوشت
• تصویر از: Lena Elster
عضویت در خبرنامه
اینجا محل نوشتن تسلی بخش است. اگر کنجکاو و علاقمند هستید از طریق این روش، با حقیقتِ خودتان بیشتر آشنا شوید ایمیل خود را وارد کنید تا به جمع ما بپیوندید و هر هفته، ایدههای خلاقانه و مطالب جدید را دریافت کنید.