ژورنال نویسی برای رهایی از تردید به خود

این داستان با الهام از اتفاقات واقعی نوشته شده است.

او هنرمندی باهوش و با استعداد بود، اما با شک و تردیدی فلج کننده نسبت به خود دست و پنجه نرم می‌کرد.

روزهای عمر او اغلب با این افکار آزاردهنده که «تو به اندازه کافی خوب نیستی» و «کارِ تو برای هیچ کس ارزشمند نیست» سپری می‌شد. اغلب سعی می‌کرد شعر زیبایی بسراید اما بارها و بارها ناامید می‌شد و تردید به خود تمام وجودش را فرا می‌گرفت؛ پس همه سروده‌هایش را مچاله می‌کرد یا می‌سوزاند تا به نقطه‌ای که قبلاً بوده است برگردد.

خاطرات دوران مدرسه را به یاد می‌آورد؛ وقتی که بچه‌های کلاس سروده‌های او را مسخره می‌کردند و معلم‌ها از او می‌خواستند مثل یک مجرم اعتراف کند این نوشته‌ها را از کجا آورده است؟ آن‌ها باور نمی‌کردند بچه‌ای به سن و سالِ او بتواند شعری به این زیبایی بسراید.

خانواده‌اش یکی دیگر از منتقدان جدی کارهایش بودند. مادرش نگران آینده او بود و پدرش سعی می‌کرد با تعریف کردن داستان‌هایی درباره هنرمندانی که از گرسنگی جان خود را از دست داده‌اند، او را از راهی که انتخاب کرده بود منصرف کند.

این خاطرات و برخوردها واقعاً برای او رنج‌آور شده بودند. او به رهایی فکر می‌کرد و به رؤیایی که تردید به خود بر آن سایه انداخته بود و اجازه نمی‌داد رنگ واقعیت به خود بگیرد.

او به خوبی این حقیقت را می‌دانست که اگر بخواهد کاری بی‌نقص انجام بدهد باید با رؤیاهایش خداحافظی کند. او برای هنرمند ماندن نیاز داشت شجاع باشد و وارد مسیر آسیب‌ پذیری شود. فقط از این راه می‌توانست احساس «بودن» کند و به سمت «شدن» پیش برود. فقط از این راه می‌توانست خودش را نشان دهد و به خود اجازه دهد دیده شود.

ژورنال نویسی برای رهایی از تردید به خود

بررسی داستانِ تردید به خود بهترین نقطه شروع برای مسیری بود که او را به مطلوب خود می‌رساند و از او یک هنرمند اصیل می‌ساخت.

مسیری که او برگزیده بود، مسیر آسان و همواری نبود و برای راهی شدن، نیاز به ابزاری مناسب داشت. او از این سخنان هوشنگ مرادی کرمانی ایده گرفت و برای شروع سفر به درونِ خود نوشتن را انتخاب کرد:

وقتی می‌نوشتم سبک می‌شدم. صفحه سفید کاغذ بهترین کسی بود که حرفهایم را گوش می‌کرد. گوش می‌کرد، گوش می‌کرد و گوش می‌کند. صفحه سفید کاغذ مسخره‌ام نمی‌کند. چیزهایی که می‌گویم تو دلش نگه می‌دارد. چیزی را به رُخم نمی‌کشد. آزارم نمی‌دهد. دلسوزی بیجا نمی‌کند. خجالتم نمی‌دهد. نیش نمی‌زند. پدر، مادر، خواهر و برادر و همه کسم است. مرا به گذشته می‌برد، به آینده می‌برد، به خیال‌هایم می‌برد. به رنج‌ها و شادی‌هایم. بغض می‌کند، لبخند می‌زند. قاه قاه می‌خندد. همه‌جا می‌برد. دوستش دارم، از چشم‌هایم بیشتر. می‌نشیند جلویم، می‌گوید بنویس.

او ژورنال مخصوصش را که بر موضوع تردید به خود تمرکز دارد، باز می‌کند و شروع به نوشتن پاسخ سؤالات آن می‌کند تا از طریق ایده‌ها و پاسخ‌های خودش به سوی واقعیت هدایت شود؛ سؤالاتی شبیه به این:

✅ تمرین خودآگاهی: ما می‌توانیم از ژورنال نویسی متفکرانه برای کشف دلایل زیربنایی تردید به خود استفاده کنیم و فعالانه آن را به چالش بکشیم.

بیشتر چه زمانی، تردید به خود به سراغت می‌آید؟

در طول زمان، داستانِ تردید به خود چطور در زندگی‌ات شکل گرفته است؟

آیا تا به حال پیش آمده که نتوانی به سادگی به انتخابِ خودت و کاری که می‌خواهی انجام دهی، اعتماد کنی؟

از کودکی تا امروز، چه پیام‌هایی درباره تردید به خود دریافت کرده‌ای؟

او می‌دانست که این ژورنال متفکرانه مورد اعتمادترین همراه او در سفری برای کشف خود خواهد بود.

هر روز گوشه امن و دنجی را پیدا می‌کرد تا بتواند در آرامش بنویسد. او به تدریج نسبت به افکار منفی‌اش آگاه‌تر می‌شد و به سؤالاتی می‌اندیشید که باید پاسخ آن‌ها را از میان کلاف سردرگمی بیرون می‌کشید.

او پس از مدت‌ها، سرودن شعر و چاپ آثارش را از سر گرفت؛ آثاری که همگی، تحول درونی او را منعکس می‌کردند. هر چه بیشتر خلاقیت خود را بدون قضاوت در آغوش می‌کشید، تردیدش نسبت به خود کم رنگ‌تر می‌شد.

قدرت نوشتن و ژورنال نویسی متفکرانه به او کمک کرد تا با معنی دقیق تردید به خود آشنا شود و بفهمد که تردید به خود زیر سؤال بردن مداوم توانایی‌های خودمان است؛ طوری که اجازه نمی‌دهد خودمان را باور داشته باشیم و از خودمان در برابر انتقادات و قضاوت‌های دیگران حمایت کنیم.

تردید به خود حتی ارزش‌ها، باورها و علایقِ شخصی ما را جدی نمی‌گیرد و به رسمیت نمی‌شناسد و ما را با ترس‌هایمان به حال خود رها می‌کند؛ ترس از شکست، ترس از برداشت منفی، ترس از ناامیدی، ترس از انتخابِ اشتباه… ترس از هر چیز و همه چیز.

او با نوشتن مداوم و هدفمند به این حقیقت پی برد که هرگاه می‌خواهد کار موردعلاقه‌اش را انجام دهد –کاری که بقیه با انجام آن مخالف هستند – تردید به خود اغلب به او می‌چسبد، او را می‌ترساند، او را به عقب می‌کشد و در نتیجه ناتوان و متوقف می‌کند.

در چنین مواقعی، او از ژورنالش به عنوان بهترین تکیه گاه و راهنما استفاده می‌کرد. در هر صفحه از ژورنال، با نکته و ایده و جزئیات مهمی آشنا می‌شد که برای او روشنگر و راهگشا بود.

ژورنال او مانند آیینه‌ای بود که او می‌توانست خودش را از دور در آن ببیند و این دورنمای شفاف و جدید به او نشان داد که داستانش درباره تردید به خود و کافی نبودن واقعیت ندارد و این داستان دیگر به او کمکی نمی‌کند.

⏱️ مکث

شما چطور؟

شما هم نمی‌توانید به خودتان اعتماد کنید چون احساس می‌کنید کافی نیستید؟

📌 پی‌نوشت: ژورنال نویسی متفکرانه، سبکی از ژورنال نویسی است که بر موضوع یا مسئله‌ای خاص تمرکز می‌کند (مثل مسئله تردید به خود) و تمرین این سبک، می‌تواند آگاهی ما را نسبت به خود و دنیای اطرافمان دگرگون کند.

فضای ساختاریافته و هدفمند ژورنال هایی که مخصوص این سبک از ژورنال نویسی طراحی شده‌اند، این امکان را برای ما فراهم می‌کند تا اندیشه‌های خودمان را به شکلی عمیق و دقیق ثبت کنیم و بر این اساس ـ به شکلی مسئولانه و متعهدـ اقدامات لازم را در جهت «خلق سبک زندگی دلخواهمان» انجام دهیم.

منابع
بخش
منابع

• موسیقی: On The Nature of Daylight by Max Richter

• منابع بیشتر برای مطالعه دقیق‌تر و عمیق‌تر در مورد موضوع تردید به خود و بازيابی حس توانمندی

1. The Artist’s Way: 30th Anniversary Edition

2. Daring Greatly: How the Courage to Be Vulnerable Transforms the Way We Live, Love, Parent, and Lead 

میکروگام ابزاری برای یادگیری و اقدام است و با عشق ساخته شده برای اینکه کمک کند، در مسیر رسیدن بمانیم و از رنجِ راه کم کند، تا سریع‌تر و با خیال راحت به جستجوی هدف‌های بزرگ‌تر و چشم اندازهای زیباتر برویم.

اگر در طول مسیرتان، احساس کردید نیاز دارید با کسی حرف بزنید میکروگام آماده است، همراه و هم‌قدم شما باشد.🌻

ژورنال نویسی

دیوارهای بلند را نساخته‌اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند.

دیوارها را ساخته‌اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند.دیوارها مانع ما نیستند.دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه‌ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمی‌کنند. رندی پاش

فهرست