ژورنال نویسی برای پذیرفتن آشفتگی

شخصیت و سبک زندگی ماری کندو برای سوفی جالب بود. ماری، در زمینهٔ نظم داشتن به افراد مشاوره می‌داد و به طرز باور نکردی مرتب و موفق بود.

او عکس‌هایی از زندگی‌اش منتشر می‌کرد که نشان می‌داد آراسته و آرام است، همیشه لبخند بر لب دارد، از همه چیز کاملاً راضی است و با وجود داشتن سه فرزند کوچک، همچنان خانه و دفتر کارش همیشه برق می‌زد، نویسنده موفقی است و کسب و کار سودآوری را اداره می‌کند.

سوفی با مقایسه کردن زندگی ‌آشفته و معمولی خودش با زندگی بی‌نقص و کاملِ ماری، احساس بدی پیدا می‌کرد و به این نتیجه می‌رسید که بی‌کفایت است، که به قدر کافی خوب نیست، که وضعیتش آن اندازه که باید، عالی نیست.

این موضوع، او را از درون آزار می‌داد و باعث شده بود خودش را دائماً سرزنش کند.

برای سوفی – با توجه به امکانات محدودی که داشت و چالش‌هایی که با آن روبرو بود – اینکه از هر نظر طبق استاندارهای تعریف شده در بالاترین سطح بماند و زندگی‌اش را مرتب و بی‌نقص نگه دارد، شکنجه‌ای سیزیفی بود.

انگار مثل سیزیف مجازات شده بود که هر روز با هزار زحمت این سنگ را از کوه ببرد بالا و درست زمانی که به قله می‌رسد، در حالی که توانی برایش نمانده، شاهد سقوط سنگ باشد؛ سقوطی که به او یادآوری می‌کند باید به پایین کوه برگردد و دوباره این کار بیهوده را تکرار کند. بارها و بارها و برای همیشه.

ژورنال نویسی برای پذیرفتن آشفتگی

تصویری که سوفی از خودش و زندگی‌اش داشت، او را وحشت زده، ناامید و مضطرب کرده بود.

البته در چنین مواقعی می‌دانست که چطور می‌تواند خودش را آرام کند؛ حقیقت برای او شفا بخش بود.

سوفی شوخ طبعی مارک منسون را دوست داشت و می‌دانست که برای بیشتر مسائل، ایده‌ای خلاقانه و عاقلانه دارد. به همین خاطر سراغ کتاب هنر ظریف بی‌خیالی او رفت و با مرور جملاتی از این کتاب که زیر آن‌ها خط کشیده بود، سعی کرد آگاهانه‌تر به موضوعی نگاه کند که او را گرفتار احساسات ناخوشایند کرده بود تا بتواند با حقیقتِ ماجرا بیشتر آشنا شود. منسون در این کتاب می‌نویسد:

جامعه‌ی کنونی ما به واسطه‌ی شگفتی‌های فرهنگ مصرف گرایی و رسانه‌های اجتماعیِ «آهای ببین زندگی من معرکه‌تر از زندگی تو است» نسل کاملی از افرادی را تربیت می‌کند که معتقدند، داشتن این تجربه‌های منفی –نگرانی، ترس، تقصیر و غیره – به کلی اشکال دارد.


منظورم این است که اگر به فیدِ فیسبوک خود نگاه کنید، همه در آنجا یک رویداد مهمِ کوفتی قدیمی دارند. ببینید، این هفته هشت نفر ازدواج کردند. یک نوجوان شانزده ساله در تلویزیون به مناسبت جشن تولدش یک اتومبیل فِراری هدیه گرفت؛ و یک بچه دیگر با ساختن اپلیکیشنی که هنگام تمام شدن دستمال توالتتان، دستمال توالت بیشتری را به طور خودکار تحویلتان می‌دهد، همین الآن دو میلیون دلار به دست آورد.


در این میان، شما در خانه مشغول نخ دندان کشیدنِ دندان‌های گربه‌ی خود هستید و دست خودتان نیست اما فکر می‌کنید زندگی‌تان بیش از حد تصورتان، افتضاح است.

سوفی با خواندن این جملاتِ بامزه به یاد این حقیقتِ تلخ و تجربه‌ی ناخوشایند خودش از دنبال کردن سبک زندگی ماری کندو در رسانه‌های اجتماعی افتاد و اینکه چطور با این کار، خودش را دچار احساس استیصال و رنج کرده است.

او متوجه شد اگر می‌خواهد دوباره آزادی و شادمانی خودش را به دست بیاورد باید بتواند خردمندانه انتخاب کند که به چه چیزهایی اهمیت بدهد و بی‌خیال چه چیزهایی بشود.

سوفی نیاز به بینشی داشت که در این مسیر به او کمک کند؛ بنابراین، برای بررسی عمیق‌تر و دقیق‌تر این مسئله، تصمیم گرفت از ژورنال نویسی متفکرانه استفاده کند.

ژورنال نویسی متفکرانه، فضایی را برای او فراهم می‌کرد تا بتواند به شیوه‌ای جدید و انسانی به مسائل مختلف نگاه کند و در کنار آن، در رابطه با تاب آوری، انعطاف‌پذیری و نحوه دوام آوردن در مواجهه با سختی‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی، چیزهای بیشتری یاد بگیرد.

سوفی ماشین نبود. انرژی و زمان محدودی داشت. برایش سخت بود که همیشه در اوج بماند، که همیشه عالی باشد. چیزهای زیادی در زندگی‌اش وجود داشتند که او انتخابشان نکرده بود و کنترلی بر آن‌ها نداشت؛ چیزهایی که همچون کوهی روی دوشش و وزنه‌ای سنگین به پایش بودند.

در فرایند ژورنال نویسی متفکرانه، یاد گرفت که متعهد شود آنچه در توان دارد انجام دهد و هر آنچه را که کنترلی بر آن ندارد، بپذیرد.

نوشتن هدفمند، چارچوبی را در اختیار سوفی می‌گذاشت که با آن می‌توانست لحظه به لحظه و روز به روز هدفمندتر و با دقت و توجه بیشتری زندگی کند.

سوفی در فرایند ژورنال نویسی متفکرانه با این حقیقت آشنا شد که به عنوان یک انسان، هیچ زمانی زندگی‌اش بدون اشکال، بی‌عیب و نقص، بی کم و کاست، قابل پیش بینی یا بی‌دردسر نخواهد بود.

چشم در چشم شدن با این حقیقت به او هشدار داد که مراقب باشد فریب تصویر تحریف شده از واقعیت را نخورد؛ همان تصویر دستکاری شده و ساختگی که در ظاهر نشان می‌دهد همه چیز رو به راه است در حالی که واقعیت را به طور کامل و دقیق بیان نمی‌کند.

همچنین به او یادآوری کرد که هیچ چیز نمی‌تواند آشفتگی انسان بودن را از بین ببرد؛ به جای آن، آشفتگی را باید در آغوش کشید و پذیرفت. وجود آشفتگی در زندگی انسان یک حقیقت است و این حقیقت را نمی‌شود انکار کرد.

ژورنال مخصوص سوفی، پناهگاهی امن برای افکار، احساسات و مبارزاتِ روزانه‌ی او بود. سؤالات این ژورنال به شکلی طراحی شده بود تا بتواند از طریق پاسخ‌هایی که به آن‌ها می‌دهد راهش را به سوی حقیقت پیدا کند. سؤالاتی شبیه به این:

✅ تمرین خودآگاهی

چه چیز پذیرفتن آشفتگی را برای تو سخت می‌کند؟

چه چیز مانع از آن می‌شود که بپذیری گاهی آشفتگی برایمان خوب است؟

از قضاوت چه کسی در رابطه با پذیرفتن آشفتگی می‌ترسی؟

چه کسی را به خاطر اینکه می‌تواند آشفتگی زندگی‌اش را به طور کامل بپذیرد، تحسین می‌کنی؟

به نظر تو چه اتفاقی می‌افتد اگر به جای اینکه دائماً به فکر تغییر دادن و اصلاح کردن آشفتگی‌های زندگی‌ات باشی، آن‌ها را همان‌گونه که هستند بپذیری؟

سوفی متوجه شد که ما انسان‌ها گاهی حقیقتِ خود را فراموش می‌کنیم و نیاز داریم به یاد بیاوریم که چه کسی هستیم. نیاز داریم بدانیم کمال یا کامل بودن هرگز هدفِ ما نبوده است. نیاز داریم درک کنیم که گاهی زیبایی و خوبی‌های ما لابه‌لای همین آشفتگی‌های زندگی‌مان پنهان شده است. نیاز داریم وقتی منتقد درون، ما را به خاطر آشفتگی زندگی‌مان سرزنش می‌کند، شفقت به خود را فراموش نکنیم.

نیاز داریم اجازه بدهیم بعضی چیزها مطابق با واقعیت و طبیعت خودشان باشند و اصرار نداشته باشیم که همه چیز دقیقاً طبق برنامه‌ای مشخص، شفاف و از قبل طراحی شده پیش برود.

سوفی با مرور اینها، به یاد آورد که چقدر در طول عمرش بارها و بارها خودش را به خاطر آشفتگی‌های زندگی‌اش سرزنش و تحقیر کرده است و حالا می‌خواست داستانی جدید خلق کند؛ داستانی که در آن اجازه می‌داد آشفتگی بخشی از انسانیتِ او باشد، به جای اینکه به خاطر آن خودش را شرمنده و مجازات کند.

در فرایند ژورنال نویسی متفکرانه، سوفی این حقیقت را درک کرد که در مسیر زندگی – با وجود ابهام و عدم قطعیت– امکان دارد هر لحظه شکست بخوریم و اشتباه کنیم یا اشکالی ایجاد شود؛ از این رو، منظور از پذیرفتن آشفتگی این است که بدون قضاوت کردن خودمان از میان ناشناخته‌ها و امور غیر قابل پیش بینی در زندگی عبور کنیم و انتظار نداشته باشیم همیشه تصمیم‌ها و برنامه‌ریزی‌های ما بر وفق مرادمان پیش بروند.

پیش از این، سوفی فکر می‌کرد برای مدیریت روابط خود بهتر است درباره زندگی خودش دروغ بگوید و بخش‌هایی از وجودش را که اشتباه و بد و ناکامل می‌داند، از دیگران پنهان کند. این سبک زندگی، حسابی اشک او را در آورده بود چون باید مدام وانمود می‌کرد که حالش خوب است در حالی که اینطور نبود. او از اینکه با گفتن حقیقت دیگران را از خودش ناراحت و ناامید کند و در نهایت تنها بماند، می‌ترسید.

در واقع، برایش سخت بود اجازه دهد کسی او را اینطور ناشاد و پریشان حال ببیند؛ آن همه در زمانه‌ای که بیشتر آدم‌ها سعی می‌کردند فقط بخش‌های موفق و آرام و مرتبِ زندگی خودشان را به نمایش بگذارند.

ژورنال نویسی برای پذیرفتن آشفتگی

پذیرفتن آشفتگی، این باور را در سوفی به وجود آورد که او همان‌گونه که هست، کافی است؛ باوری که به درونِ متلاشی شده‌اش انسجامی دوباره می‌بخشید و به او این شجاعت را می‌داد تا با وجود همه آشفتگی‌ها، خود واقعی‌اش را دوست داشته باشد و از این طریق، رنج‌هایش را کمتر کند.

سوفی یاد گرفته بود که دیگران را با نمایش دستاوردهایش تحت تأثیر قرار دهد اما اکنون، چیزی در درونِ او تغییر کرده بود.

او دیگر نمی‌خواست خودش را ویرایش کند تا کامل و بی‌نقص به نظر برسد؛ بنابراین، هر روز از طریق نوشتن، تمرین می‌کرد تا بتواند همه بخش‌های خودش را ببیند؛ حتی آن بخش‌هایی را که به تاریکی فرستاده تا دیده نشوند. او می‌خواست این قدرت و شجاعت را پیدا کند که بتواند عدم اطمینان، غم، شرم، شک، ترس، تردید یا اشتباهاتش را نیز مانند داشته‌ها و خوشی‌هایش با دیگران در میان بگذارد.

با گذشت زمان و در فرایند نوشتن متفکرانه و هدفمند، سوفی نیازهای واقعی خودش را شناخت و متوجه شد که نیاز دارد به خودش اجازه دهد وقتی حالش خوب نیست بدون عذرخواهی گریه کند. نیاز دارد به خودش اجازه دهد صادق باشد، حتی وقتی این کار برایش آسان نیست. نیاز دارد با خودش مهربان‌تر باشد و به خودش گاهی اجازه شلخته بودن بدهد. نیاز دارد به خودش یادآوری کند که حتی زمانی که اشتباه می‌کند یا شلخته و آشفته به نظر می‌رسد هنوز هم ارزشمند و به اندازه کافی خوب است.

در این مسیر سوفی با پذیرفتن آشفتگی، به خودش اجازه داد که صادق باشد و ناکامل دیده شود، وقتی اشتباهی مرتکب می‌شود خودش را ببخشد و در صورت نیاز از دیگران کمک بخواهد.

⏱️ مکث

نظر شما درباره پذیرفتن آشفتگی چیست؟

آیا شما هم آن را تجربه کرده‌اید؟

📌 پی‌نوشت: ژورنال نویسی متفکرانه، سبکی از ژورنال نویسی است که بر موضوع یا مسئله‌ای خاص تمرکز می‌کند و تمرین این سبک، می‌تواند آگاهی ما را نسبت به خود و دنیای اطرافمان دگرگون کند.

فضای ساختاریافته و هدفمند ژورنال هایی که مخصوص این سبک از ژورنال نویسی طراحی شده‌اند، این امکان را برای ما فراهم می‌کند تا اندیشه‌های خودمان را به شکلی عمیق و دقیق ثبت کنیم و بر این اساس ـ به شکلی مسئولانه و متعهدـ اقدامات لازم را در جهت «خلق سبک زندگی دلخواهمان» انجام دهیم.

منابع
بخش
منابع

• موسیقی: Schubert – Serenade – Piano and Violin

• منابع بیشتر برای مطالعه دقیق‌تر و عمیق‌تر 

1. Why being messy is good for you

2. Marie Kondo’s life is messier now — and she’s fine with it

3. The Subtle Art of Not Giving a F*ck

۴. کتاب دروغ‌هایی که به خود می‌گوییم نوشته جان فردریکسون ترجمه علیرضا منشی ازغندی

۵. کتاب هنر ظریف بی‌خیالی نوشته مارک منسون ترجمه پرستو عوض‌زاده

میکروگام ابزاری برای یادگیری و اقدام است و با عشق ساخته شده برای اینکه کمک کند، در مسیر رسیدن بمانیم و از رنجِ راه کم کند، تا سریع‌تر و با خیال راحت به جستجوی هدف‌های بزرگ‌تر و چشم اندازهای زیباتر برویم.

اگر در طول مسیرتان، احساس کردید نیاز دارید با کسی حرف بزنید میکروگام آماده است، همراه و هم‌قدم شما باشد.🌻

ژورنال نویسی

دیوارهای بلند را نساخته‌اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند.

دیوارها را ساخته‌اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند.دیوارها مانع ما نیستند.دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه‌ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمی‌کنند. رندی پاش

فهرست