ژورنال نویسی برای مواجهه با منتقد درونی

این داستان با الهام از اتفاقات واقعی نوشته شده است.

او عاشق یادگیری بود. شوق یادگیری، او را به وجد می‌آورد و زندگی را برایش معنادار و جذاب می‌کرد. خواندن کتاب‌های خوب، دیدن فیلم‌های خوب، رفتن به جاهای جدید، آشنایی با ایده‌های تازه و معاشرت با آدم‌های تأثیرگذار، حالش را خوب می‌کردند.

اما منتقد درونی ، او را گرفتار تردید به خود کرده بود و به او اجازه نمی‌داد از آنچه به سختی و گاهی با هزینه زیاد یاد گرفته است برای بهتر کردن زندگی‌اش استفاده کند.

منتقد درونی اغلب زمانی ظاهر می‌شد که او به دنبال رشد بود. در لحظاتی که واقعاً نیاز به حمایت یا تشویق داشت، منتقد درونی خودش را به شکل پدری بداخلاق و سرزنشگر نشان می‌داد و تأکید می‌کرد که انتقادهایش به او کمک می‌کند تا به نسخه بهتری از خودش تبدیل شود.

زمانی که می‌خواست یک پروژه کاری را شروع کند، منتقد درونی هر شکستی را که تا به حال تجربه کرده بود به رخش می‌کشید و فهرستی از دلایل و شواهد را بیان می‌کرد تا به او نشان بدهد چرا باید کوچک و ساکت بماند و به داشته‌های فعلی‌اش اکتفا کند.

گویی منتقد درونی تمام تلاشش را می‌کرد تا به او ثابت کند همان‌گونه که هست کافی نیست. وقتی در محل کار، مدیرش کاری را به او واگذار می‌کرد وجودش پر از ترس و تردید می‌شد. صدایی از درونش به او می‌گفت «نباید این کار را قبول می‌کردی. تو شایستگی و کفایت لازم برای پذیرش چنین مسئولیتی را نداشتی. هنوز هم دیر نشده است. می‌توانی پیش مدیرت به ناتوانی خودت اعتراف کنی تا او شخص لایق‌تری را برای این کار انتخاب کند.»

منتقد درونی، حتی او را از فرصت رشد و تجربیات مثبتی که می‌توانست در ایجاد رابطه با دیگران داشته باشد، محروم می‌کرد و به او اطمینان می‌داد که دوست‌داشتنی نیست، که وقت خودش و بقیه را هدر می‌دهد، که نباید به یک رابطه جدی و طولانی فکر کند، که دیر یا زود نقص‌هایش آشکار می‌شود و طرف مقابل می‌فهمد که فرد اشتباهی را برای رابطه در نظر گرفته است.

وقتی تصمیم گرفت برای تحصیل در دانشگاه موردعلاقه‌اش به کشور دیگری مهاجرت کند، منتقد درونی سرش فریاد کشید که «چرا به خودت زحمت می‌دهی وقتی می‌دانی این کار غیر ممکنه!»

هر طرف می‌چرخید منتقد درونی ، او را احاطه کرده بود و برای هر جنبه از زندگی‌اش چیزی برای گفتن داشت؛ طوری که به او اجازه نمی‌داد تا خودش را به طور کامل نشان دهد، تا از نظر شخصی و شغلی به توان کاملش برسد، تا خودش را از محدودیت‌های تحقیرآمیز آزاد کند، تا بتواند از مستقل بودن و احترام به خود لذت ببرد، تا بتواند خود واقعی‌اش باشد و به کسی که دوست دارد باشد مبدل شود.

علیرغم همه دستاوردهایش منتقد درونی، مداوم هر حرکت او را به شکلی بی‌رحمانه نقد می‌کرد و توانایی‌هایش را زیر سؤال می‌برد؛ تا اینکه او با تحقیق زیاد فهمید روش‌ها و ابزارهای مختلفی برای مواجهه با منتقد درونی وجود دارد. ترجیح او ژورنال نویسی متفکرانه بود.

ژورنال نویسی برای مواجهه با منتقد درونی

او ژورنال راهنمایی را که بر مواجهه با منتقد درونی تمرکز داشت، تهیه کرد و هر روز درباره ایده‌ها، نکات و سؤالات آن فکر می‌کرد و می‌نوشت. او برای این کار نیاز داشت با خودش صادق باشد و شجاعانه برای رسیدن به مرحله رهایی، رو به جلو پیش برود.

در صفحه اولِ ژورنال او این نقل قول از آلبرت آلیس نوشته شده بود:

اگر به آنچه انجام می‌دهید نگاه کنید اغلب می‌توانید کشف کنید که خودتان را به خاطر اضطرابتان مضطرب، به خاطر افسردگی‌تان افسرده و به خاطر خشمتان مقصر می‌کنید. شما واقعاً در ناراحت کردن خود باهوش و باذکاوت هستید!

قدرت نوشتن به او کمک کرد تا نسبت به اثرات گفتگوی درونی منفی بر جنبه‌های مختلف زندگی‌اش آگاه شود. او دیگر نمی‌خواست به دلیل شنیدن صدای منتقد درونی مضطرب و افسرده باشد و از کمبود عزت نفس رنج ببرد. او به خوبی می‌دانست که برای سلامت جسم و روان خود و بهبود کیفیت زندگی‌اش، باید منتقد درونی را به چالش بکشد.

هر روز هر آنچه منتقد درونی به او می‌گفت را می‌نوشت. تا اینکه با گذشت زمان متوجه شد منتقد درونی — صدایی از درون خودش — دائماً به او می‌گوید که مشکلی دارد و هرگز کافی نبوده و نخواهد بود. با این صدا، برای او دشوار بود که اعتماد به نفس داشته باشد و احساس امنیت کند.

او در فرایند ژورنال نویسی متفکرانه با این حقیقت آشنا شد که وقتی از منتقد درونی خود آگاه نباشیم، چیزی را که در واقعیت فقط یک فکر زودگذر است به عنوان یک فکت در نظر می‌گیریم. ناآگاهی ما این فرصت و قدرت را به منتقد درونی می‌دهد تا از داستانِ کافی نبودنمان بر علیه ما استفاده کند.

سؤالات ژورنال او را آگاه‌تر و به سوی واقعیت هدایت می‌کرد. سؤالاتی شبیه به این:

✅ تمرین خودآگاهی: در این قسمت تلاش می‌کنیم «خودمان» را از «منتقد درونی خود» تفکیک کنیم و نسبت به آن آگاه شویم:

منتقد درونی بیشتر چه زمان‌هایی خودش را نشان می‌دهد؟

اگر منتقد درونی اسم و چهره داشت، اسمش را چه می‌گذاشتی و چهره‌اش را چطور توصیف می‌کردی؟

آیا منتقد درونی پیام‌هایی را که قبلاً شنیده‌ای به تو یادآوری می‌کند؟

چطور منتقد درونی تو را در زندگی عقب نگه می‌دارد؟

او به مرور زمان متوجه شده بود، یک منتقد درونی دارد که می‌تواند از طریق روش‌ها و ابزارهای مختلف آن را از خودش جدا کند و به شکل مجزا آن را بررسی کند.

ژورنال نویسی متفکرانه یکی از همین ابزار بود. او به کمک ژورنال نویسی توانست چیزهای جدید را امتحان کند و درباره حقیقت زندگی خودش صادقانه بنویسد. با این کار او هر روز بیشتر از گذشته از داستان قدیمی خودش فاصله می‌گرفت و می‌دید که چطور منتقد درونی حتی برای لحظه‌ای کوتاه ساکت نمی‌شود؛ اما او دیگر آگاه شده بود.فقط کاری را که فکر می‌کرد درست است انجام می‌داد و باور داشت که او منتقد درونی خود نیست.

⏱️ مکث

شما چطور؟

به افکار انتقادی که مدام تکرار می‌شوند دقت کنید.به نظر شما وجه تشابه آن‌ها چیست؟ آیا آن‌ها به نوعی به هم مرتبط هستند؟

آیا آن‌ها در پاسخ به محرک‌های خاصی ایجاد می‌شوند؟

📌 پی‌نوشت: ژورنال نویسی متفکرانه، سبکی از ژورنال نویسی است که بر موضوع یا مسئله‌ای خاص تمرکز می‌کند (مثل مسئله مواجهه با منتقد درونی) و تمرین این سبک، می‌تواند آگاهی ما را نسبت به خود و دنیای اطرافمان دگرگون کند.

فضای ساختاریافته و هدفمند ژورنال هایی که مخصوص این سبک از ژورنال نویسی طراحی شده‌اند، این امکان را برای ما فراهم می‌کند تا اندیشه‌های خودمان را به شکلی عمیق و دقیق ثبت کنیم و بر این اساس ـ به شکلی مسئولانه و متعهدـ اقدامات لازم را در جهت «خلق سبک زندگی دلخواهمان» انجام دهیم.

منابع
بخش
منابع

• موسیقی: Antonin Dvorak _ My Mother Taught Me

• منابع بیشتر برای مطالعه دقیق‌تر و عمیق‌تر در مورد موضوع مواجهه با منتقد درونی و بازيابی حس توانمندی

1. The Artist’s Way: 30th Anniversary Edition

2. The Gifts of Imperfection: Let Go of Who You Think You’re Supposed to Be and Embrace Who You

3. Mindset: The New Psychology of Success

4. Self-Compassion: The Proven Power of Being Kind to Yourself

میکروگام ابزاری برای یادگیری و اقدام است و با عشق ساخته شده برای اینکه کمک کند، در مسیر رسیدن بمانیم و از رنجِ راه کم کند، تا سریع‌تر و با خیال راحت به جستجوی هدف‌های بزرگ‌تر و چشم اندازهای زیباتر برویم.

اگر در طول مسیرتان، احساس کردید نیاز دارید با کسی حرف بزنید میکروگام آماده است، همراه و هم‌قدم شما باشد.🌻

ژورنال نویسی

دیوارهای بلند را نساخته‌اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند.

دیوارها را ساخته‌اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند.دیوارها مانع ما نیستند.دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه‌ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمی‌کنند. رندی پاش

فهرست