این داستان با الهام از اتفاقات واقعی نوشته شده است.
🎵 موسیقی متن
مایندفولنس و شفقت به خود این امکان را برای سوفی فراهم کرده بودند تا بفهمد با چه باورها و آموختههایی زندگی میکند و به آموختن چه چیزهایی علاقهمند است.
او که از مدتها پیش سفری شفابخش را برای رسیدن به رضایت و اصالت در زندگیاش شروع کرده بود، در جایی از این مسیر، با یک مسئله روبرو شد و آن اینکه با این همه اطلاعات چه باید بکند؟ اطلاعاتی که در طول راه ـ از طریق پردازش داستانِ زندگیاش، از کودکی تا امروز ـ به دست آورده بود؛ اطلاعاتی دربارهی خود واقعیاش، نیازها، ترجیحات و اهدافش.
این سؤال به خوبی نشان میداد که سوفی به مرحلهی آمادگی برای اقدام کردن رسیده و حالا مسئله اصلی او، پر کردن شکافِ بین دانستن و عمل کردن بود؛ مسئلهای که فکر کردن درباره راه حلِ آن، نگاه او را به سمت انجام اقدامات همسو با اهداف، نیازها و ترجیحات خودش میچرخاند.
سوفی جهتِ زندگیاش را انتخاب کرده بود. او به سوی «خود واقعی و اصیلش» پیش میرفت و زیستن در حقیقت را ترجیح میداد.
او در مسیر اصالت، به دنبال آشکار شدن جنبههای پنهان شخصیت خودش بود؛ جنبههای جدا افتاده از او که در انتظار بودند تا دوباره با او یکی شوند؛ تا دوباره احساس انسجام و یکپارچگی کند و بتواند آرامش از دست رفتهاش را بازیابد.
در حقیقت، او در راه بازگشت به خویشتن بود؛ جایی که در آن، احساسِ در خانه بودن میکرد.
اما اقدام بعدی که باید سوفی پس از مشخص کردن جهت زندگیاش انجام میداد آن بود که به سراغ بررسی فعالیتهای روزانهاش برود و به دنبال سنجش میزان همسو بودن آنها با جهتگیری دلخواهش باشد.
انجام اقدامات همسو، مزیتهای زیادی برای سوفی داشت.
اولین و بهترین مزیت، گشودگی نسبت به تجربههای جدید بود؛ به این معنی که به او اجازه میداد راههای بيشتری را برای آدم بهتری بودن امتحان و تجربه کند؛ راههای بیشتری برای کشف ناشناختهها، دیدن، اندیشیدن و ارتباط و تعامل با جهان.
مزیت دیگر، امکان پذیرشِ همه بخشهای وجودش بود، همه بخشهایی که در حین پردازش داستان زندگیاش از وجود آنها آگاه شده بود؛ حتی بخشهایی که نازیبا به نظر میرسیدند. این مزیت، به سوفی اجازه میداد با تمام وجود زندگی کند و اصیل بماند.
سوفی پیش از این، مهر طلب بودن را تجربه کرده بود. در اصل، او همیشه نگران نسخهای از خودش بود که در سرِ دیگران وجود داشت؛ بنابراین، برای به دست آوردن تأیید آنها، دائماً تقلا میکرد تا این نسخه را ویرایش و اصلاح کند.
تا اینکه متوجه شد او مسئول اصلاح کردن نسخهای از خودش نیست که دیگران در ذهنشان میسازند و نوشتن هدفمند، سهم زیادی در آشنایی او با این حقیقت داشت.
سوفی برای اینکه بتواند در مسیر اصالت بماند و از این مسیر منحرف نشود، از ژورنال نویسی متفکرانه کمک میگرفت.
ژورنال نویسی متفکرانه نه تنها مانند یک همراه دلسوز و خردمند او را در طول مسیر، بیدار و هوشیار نگه میداشت بلکه به شکلی هوشمندانه، به او این امکان را میداد تا خودش را از افکار و احساساتش جدا کرده و آنها را به روشی متفاوت پردازش کند.
در حقیقت، سوفی با نوشتن هدفمند و منظم میتوانست افکار و تجربههای پراکنده خودش را ـ در قالب کلمات ـ یکپارچه کند.
به این ترتیب، در ژورنال مخصوص او ـ توسط کلمات ـ به تدریج یک تصویر کلی از خودش و جهان، در حال خلق شدن بود؛ تصویری که دریافتها و بینشهای جدید، آن را کاملتر میکردند. از این رو، او نیاز داشت درهای ذهنش را به سوی ایدههای جدید بگشاید تا به استقبال تغییر برود و از منظری متفاوت به زندگی و موقعیت خودش نگاه کند.
سؤالات ژورنال متفکرانه، به سوفی فرصتی برای اندیشیدن میداد؛ اندیشیدن درباره اینکه باور «ناکافی بودن» از کجا آمده، چه زمانی ظاهر میشود و چه تأثیری بر کار و زندگی او میگذارد. سؤالاتی شبیه به این:
✅ تمرین خودآگاهی
◾ آیا تا به حال پیش آمده که از خودت بپرسی به چه چیزی نیاز داری و سپس آن کار را انجام دهی؟ (برای نیازهای خودت چقدر ارزش قائل هستی؟)
◾ ترجیح میدهی وقت خودت را بیشتر با چه کسانی بگذرانی؟ (برای عمر و زمان خودت چقدر ارزش قائل هستی؟)
◾ آیا حاضر هستی کارهایی را انجام بدهی که برای تو خوب است؛ حتی وقتی تمایلی به انجام آنها نداری؟ برای مثال وقتی ذهنت خسته است حاضری بروی پیادهروی؟ یا وقتی تشنه هستی حاضری از جای خودت بلند شوی و آب بخوری؟ یا حاضری برای استراحتِ خودت وقت بگذاری و برای مدتی از شبکههای اجتماعی فاصله بگیری؟ یا اگر از شغلت ناراضی باشی چه کار میکنی؟ آیا حاضری به رابطهای که در آن ارزشها و نیازهای تو نادیده گرفته میشود، پایان بدهی؟
این کنجکاوی، سوفی را با این حقیقت روبرو کرد که او بیشتر اوقات از جایگاه ناکافی بودن تصمیم میگیرد و رفتار میکند. به بیان دیگر، او خودش را شایسته توجه (خودش و دیگران) نمیدانست.
اما خوشبختانه او مشتاق بود که به جای ناکافی بودن، شیوهی جدیدی از «بودن» را هم امتحان کند؛ شیوهای که از او حمایت میکرد تا از جایگاه شایستگی و ارزشمندی با خودش و دنیای پیرامونش ارتباط برقرار کند.
سوفی در فرایند ژورنال نویسی متفکرانه متوجه شد که باور قدیمی او درباره ناکافی بودن واقعی نیست و میتواند به جای آن، باوری را انتخاب کند که حقیقی و اثربخش باشد.
بنابراین، سوفی با تکیه بر باور «کافی بودن» میتوانست کاری را که میخواهد انجام دهد. این بدان معنی است که او به خودش اجازه میداد بزرگترین مشوق خودش باشد و کارهایی را انجام دهد که از حقیقتِ کافی بودن او پشتیبانی میکند.
ژورنال نویسی متفکرانه، به سوفی کمک میکرد تا آنچه واقعاً هست، آنچه واقعاً نیاز دارد و آنچه واقعاً میخواهد را شناسایی کند، سپس اقدامات همسو با شخصیت، نیازها و خواستههای خودش را انجام دهد.
سوفی در فرهنگی بزرگ شده بود که در آن اغلب آدمها به دنبال تغییری بزرگ، راهحلی سریع و نسخهای واحد برای همه مشکلات بودند اما او در فرایند ژورنال نویسی، یاد گرفت که جور دیگری به موضوع «تغییر» نگاه کند. او فهمید که تغییر، امری تدریجی و حاصل انتخابهای کوچک اوست؛ انتخاب بین اینکه وقتی خسته است بخوابد یا بیشتر بیدار بماند. به همین سادگی و کوچکی.
اصلاً زیبایی انجام اقدامات همسو، همین سادگی آن بود. او قرار نبود کار خاصی انجام بدهد. فقط باید سعی میکرد ـ در زندگی شخصی و شغلی ـ با تمام وجود درگیر فعالیتهای همسو با ترجیحات و نیازهای خودش شود و زندگی دوستداشتنی خودش را داشته باشد؛ همان زندگی که از او یک انسان راضی و اصیل میساخت.
البته سوفی میدانست که ساده بودن به معنای آسان بودن نیست.
انجام اقدامات همسو با نیازها و ارزشها، همیشه برای سوفی آسان نبود. خیلی وقتها او برای مراقبت از خودش تصمیم میگرفت کاری را انجام بدهد اما چون عادت نداشت، بخشی از او در برابر انجام آن کار احساس ناراحتی و مقاومت میکرد.
با این حال، سوفی تصمیمش را گرفته بود. او میخواست در مسیر زندگیاش، به سمتی که دوست دارد تغییر جهت بدهد؛ به سمتی که در آن احساس شایستگی و دوستداشتنی بودن کند و در این راه، آماده بود تا سختی و ناراحتی ناشی از انجام اقدامات همسو را تحمل کند؛ چون به واقعی و زیبا بودن این مسیر باور داشت و فکر میکرد این سبک زندگی، ارزشش را دارد.
⏱️ مکث
شما در مورد این موضوع چه حسی دارید و چطور فکر میکنید؟
📌 پینوشت: ژورنال نویسی متفکرانه، سبکی از ژورنال نویسی است که بر موضوع یا مسئلهای خاص تمرکز میکند و تمرین این سبک، میتواند آگاهی ما را نسبت به خود و دنیای اطرافمان دگرگون کند.
فضای ساختاریافته و هدفمند ژورنال هایی که مخصوص این سبک از ژورنال نویسی طراحی شدهاند، این امکان را برای ما فراهم میکند تا اندیشههای خودمان را به شکلی عمیق و دقیق ثبت کنیم و بر این اساس ـ به شکلی مسئولانه و متعهدـ اقدامات لازم را در جهت «خلق سبک زندگی دلخواهمان» انجام دهیم.
میکروگام ابزاری برای یادگیری و اقدام است و با عشق ساخته شده برای اینکه کمک کند، در مسیر رسیدن بمانیم و از رنجِ راه کم کند، تا سریعتر و با خیال راحت به جستجوی هدفهای بزرگتر و چشم اندازهای زیباتر برویم.
اگر در طول مسیرتان، احساس کردید نیاز دارید با کسی حرف بزنید میکروگام آماده است، همراه و همقدم شما باشد.🌻
دیوارهای بلند را نساختهاند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند.
دیوارها را ساختهاند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند.دیوارها مانع ما نیستند.دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازهی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمیکنند. رندی پاش