ژورنال نویسی برای اندیشیدن درباره‌ خودمان

مارتین سلیگمن، یکی از شخصیت‌های تأثیرگذار در زندگی سوفی بود. او به سوفی یاد داد که آدم‌ها می‌توانند شیوه تفکر خود را انتخاب کنند و این گزینه را در اختیار دارند که از منظری متفاوت، به ناکامی‌های خود بنگرند.

سوفی از روی عادت باور کرده بود که مسببِ شکست خودش است و این باور، به هر کاری که انجام می‌داد، سرایت می‌کرد؛ به طوری که از پرورش استعداد بالقوه خود و تبدیل آن به توانمندی، صرف‌نظر کرده بود.

آشنایی با سلیگمن، باعث شد که سوفی بفهمد منفی گرایی مانع پرورش استعدادهای او شده است.

نگرش بدبینانه، سوفی را زندانی این باور کرده بود که او مقصر اصلی همه رخدادهای ناگوار زندگی‌اش است. او عادت داشت، تقصیر شکست را بر گردن خودش بیندازد؛ به همین دلیل آرامش خودش را بر اثر شکست خوردن از دست می‌داد و مأیوسانه، دست از تلاش برمی‌داشت و همه چیز را رها می‌کرد.

سوفی هنگام مواجهه با موقعیتی نامطلوب، از نظر روحی و روانی از پا درمی‌آمد و به هر جنبه‌ی این موقعیت، از بدترین منظر ممکن نگاه می‌کرد.

معمولاً در چنین مواقعی، عادتِ تفکر بدبینانه بر او غالب می‌شد؛ تا جایی که بی‌گناهی خود را به گناه تغییر می‌داد تا بتواند آسان‌تر خودش را ملامت و قضاوت کند و مستحقِ اشد مجازات بداند.

در واقع، او شکستی ساده را به رویدادی ناگوار تبدیل می‌کرد.

اما آشنایی با نگرشِ مارتین سلیگمن به او کمک کرد تا بتواند از دام بدبینی رها شود.

سلیگمن معتقد بود، افراد بدبین می‌توانند بیاموزند که افرادی خوش‌بین باشند اما نه از طریق روش‌های کورکورانه‌ای چون نواختن آهنگی شاد با سوت یا زمزمه کردن حرف‌هایی کلیشه‌ای با خود («من هر روز، از همه نظر، بهتر و بهتر می‌شوم.») بلکه با کسب مجموعه جدیدی از مهارت‌های شناختی. این مهارت‌ها، دستاورد تبلیغات یا رسانه‌های متداول نیستند بلکه به وسیله گروهی از روانشناسان و روانکاوان برجسته در آزمایشگاه‌ها و درمانگاه‌ها کشف شده‌اند و با دقت تمام مورد بررسی و تائید قرار گرفته‌اند.

سوفی امیدوار بود بتواند با کسب مهارت‌های لازم، عادتِ تفکر بدبینانه را تغییر دهد و با انتخاب شیوه تفکر خود، کنترل بیشتری بر زندگی‌اش داشته باشد.

او پیش از این، هنگام گفتگو با خود از واژه‌هایی استفاده می‌کرد که هیچ ارتباطی با واقعیت نداشتند؛ واژه‌هایی خالی از عواطف و تجربه انسانی. منتقد درون او، به این حرف‌ها مجهز می‌شد و او را وادار می‌کرد تا مسائل را از زاویه بدبینی ببیند.

اما حالا دیگر سوفی آگاه شده بود. او می‌خواست مسئولیت همه چیز را بپذیرد و مسیر زندگی‌اش را به سمتی که دوست دارد، تغییر بدهد.

ژورنال نویسی برای اندیشیدن درباره‌ خودمان

سوفی بهترین تصمیم زندگی‌اش را گرفته بود. او می‌خواست به اعماق درونِ خودش غواصی کند تا بتواند ریشه ترس‌ها و تردیدهایی که اجازه نمی‌دادند شاد و راضی باشد و سبک زندگی دلخواهش را بسازد، پیدا کند.

او بعد از سال‌ها کار بر روی زندگی درونی خودش متوجه شد ترس‌هایش ریشه در افکار منفی او دارند.

این افکار، او را می‌ترساندند: از برداشت‌های مردم، از آینده، از بیماری و بی‌پولی، از طرد شدن و حس عدم تعلق و رهاشدگی، از تنهایی، از خطرهایی که تهدیدش می‌کردند، از ناامنی و ابهام، از شکست.

حالا که فهمیده بود مشکل از کجاست بهتر می‌توانست با این مسئله روبرو شود. او معمولاً هنگام آشفتگی ـ برای در امان ماندن از افکاری که پریشان و مضطربش می‌کردندـ به نوشتن پناه می‌برد.

نوشتن هدفمند، مکان امنی را برای سوفی فراهم می‌کرد تا یکی یکی ترس‌های خودش را روی کاغذ بیاورد و آن‌ها را بررسی و تحلیل کند.

ژورنال نویسی متفکرانه، این اجازه را به او می‌داد تا کنجکاو باشد و به برداشت‌هایی که از تجربه‌های خودش داشت، توجه کرده و گرایش‌های بدبینانه خود را کشف کند.

او متوجه شد که در هنگام روبرو شدن با یک موقعیت نامطلوب، از تجربه‌های تلخ و اشتباهات گذشته‌اش به عنوان شاهدی برای مقصر بودن خود استفاده می‌کند.

سوفی به یاد آورد که در نوجوانی، وقتی مادرش از او خواست تا مراقب برادر کوچکش باشد، اتفاق تلخی رخ داد؛ برادرش دچار تشنج شد. سوفی خودش را مقصر می‌دانست، چون او مسئول نگه داری از برادرش بود و باید زودتر متوجه تب شدید او می‌شد.

این اتفاق باعث شد، تصویر ذهنی‌ای که سوفی از خودش داشت، آسیب ببیند. او در حالی خودش را مقصر این حادثه می‌دانست که پزشکان عقیده داشتند، او نه تنها کار اشتباهی نکرده بلکه اگر دیر متوجه این موضوع می‌شد جان برادرش به خطر می‌افتاد.

با این حساب، سوفی نمی‌توانست خودش را ببخشد و سال‌ها، تاوان گناه نکرده را پس می‌داد.

او ژورنال نویسی متفکرانه را یک تمرین شفابخشِ باورنکردنی می‌دانست.

در واقع، ژورنال نویسی متفکرانه، فرصتی برای اندیشیدن درباره‌ خودش بود. اندیشیدن در مورد اینکه چه کاری انجام می‌دهد، به چه چیزی فکر می‌کند و چه احساسی دارد؛ بدون اینکه کارهای دیگران، افکار دیگران و احساساتِ دیگران، حواس او را از خودش پرت کنند.

نوشتن، به سوفی امکانِ تفکر عمیق و دقیق درباره خودش را می‌داد. او از این طریق می‌توانست دنیای درونی خود را ـ بدون نیاز به جستجوی پاسخ در دنیای بیرون ـ کشف کند و با تغییر شیوه تفکر خود، رابطه بهتری با خودش داشته باشد.

هر سؤالی که در ژورنال مخصوص سوفی مطرح شده بود، دفتر متفاوتی از اندیشیدن را می‌گشود و دنیای تازه‌ای از انتخاب‌ها و امکانات را پیش چشم او قرار می‌داد. در حقیقت، او از طریق پاسخ‌های منحصر به فرد خودش هدایت می‌شد و هر پاسخی می‌توانست کلیدی برای باز کردن قفل جعبه‌ای اسرارآمیز باشد. سؤالاتی شبیه به این:

✅ تمرین خودآگاهی

وقتی اتفاق ناخوشایندی رخ می‌دهد، پیش‌فرض تو چیست؟

این پیش‌فرض، چه تأثیری بر رابطه تو با خودت داشته است؟

زمانی که سوفی در حال اندیشیدن درباره‌ خودش بود و پاسخ سؤالات ژورنال مخصوصش را می‌نوشت، بعد از هر پاسخی از خودش می‌پرسید: «این پاسخ، واقعاً پاسخِ خودت است یا این‌که فقط آن چیزی است که یاد گرفته‌ای با آن پاسخ دهی؟» این سؤال، به او کمک می‌کرد متفاوت فکر کند و تمرکز بیشتری بر نیازها و خواسته‌های درونی خودش داشته باشد.

سوفی در فرایند ژورنال نویسی متفکرانه، به این واقعیت پی برد که انسان موجودی منحصر به فرد و پیچیده است که نیازهای متفاوتی دارد. از این رو، هیچ نقشه راه سرراست و جامع و واحدی وجود ندارد.

هر آدمی از نقطه‌ای متفاوت، با نوع متفاوتی از حمایت و با تاریخچه و تجربه و شخصیت و نقاط قوت متفاوت، شروع به اقدام کردن برای رشد شخصی خودش می‌کند؛ بنابراین، برای همه ما فقط یک راه درست وجود ندارد.

این حقیقت باعث شد، سوفی هر روز وقت بیشتری را صرف اندیشیدن درباره خودش و توجه کردن به احساسات و افکار و اهدافش کند؛ چرا که به خوبی فهمیده بود، نقشه راه شفا، رشد و تغییر دست خودش است و هر آنچه را که نیاز است، در درونِ خودش دارد.

⏱️ مکث

شما چطور؟

شما هم مایل هستید بیشتر درباره حقیقتِ خودتان فکر کنید و نگرش و طرز فکر خود را تغییر دهید؟

📌 پی‌نوشت: ژورنال نویسی متفکرانه، سبکی از ژورنال نویسی است که بر موضوع یا مسئله‌ای خاص تمرکز می‌کند و تمرین این سبک، می‌تواند آگاهی ما را نسبت به خود و دنیای اطرافمان دگرگون کند.

فضای ساختاریافته و هدفمند ژورنال هایی که مخصوص این سبک از ژورنال نویسی طراحی شده‌اند، این امکان را برای ما فراهم می‌کند تا اندیشه‌های خودمان را به شکلی عمیق و دقیق ثبت کنیم و بر این اساس ـ به شکلی مسئولانه و متعهدـ اقدامات لازم را در جهت «خلق سبک زندگی دلخواهمان» انجام دهیم.

منابع
بخش
منابع

• موسیقی: Karunesh- Dervish Dream

• منابع بیشتر برای مطالعه دقیق‌تر و عمیق‌تر 

1. Learned Optimism

۲. کتاب خوش بینی آموخته شده: چگونه می توان ذهنیت و زندگی خود را تغییر داد؟ نوشته مارتین سلیگمن، ترجمه فروزنده داورپناه، میترا محمدی

میکروگام ابزاری برای یادگیری و اقدام است و با عشق ساخته شده برای اینکه کمک کند، در مسیر رسیدن بمانیم و از رنجِ راه کم کند، تا سریع‌تر و با خیال راحت به جستجوی هدف‌های بزرگ‌تر و چشم اندازهای زیباتر برویم.

اگر در طول مسیرتان، احساس کردید نیاز دارید با کسی حرف بزنید میکروگام آماده است، همراه و هم‌قدم شما باشد.🌻

ژورنال نویسی

دیوارهای بلند را نساخته‌اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند.

دیوارها را ساخته‌اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند.دیوارها مانع ما نیستند.دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه‌ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمی‌کنند. رندی پاش

فهرست