ژورنال نویسی برای شفقت به خود

این داستان با الهام از اتفاقات واقعی نوشته شده است.

از نظر سوفی سخت‌ترین کار در مسیر شفا یافتن، شفقت به خود بود.

شفقت به خود به این معنا که او با خودش مثل یک دوست صمیمی حرف بزند و رفتار کند، عواطف و احساسات خودش را به رسمیت بشناسد، حامی و پشتیان خودش باشد، به خودش اجازه اشتباه کردن بدهد، برای خودش فضایی برای یادگیری و یادگیری زدایی (unlearning) ایجاد کند و ترجیح بدهد که یک زندگی معمولی و حقیقی داشته باشد.

سوفی در این زمینه هیچ تجربه‌ای نداشت. او در محیطی سختگیر و کمال گرا رشد کرده بود؛ محیطی که در آن آدم‌ها، شفقت به خود را مانع دستیابی به موفقیت می‌دانستند و معتقد بودند که برای رسیدن به هدف باید به خودشان و دیگران سخت بگیرند و در این راه، هیچ‌گونه خطا و اشتباهی را تحمل نمی‌کردند.

اما آشنایی با ایران درودی، نقاش سرشناس ایرانی، شفقت به خود را برای سوفی تا حد زیادی تسهیل کرد. سوفی به نشانه‌ها باور داشت و آشنایی با ایران درودی را نشانه‌ی خوشبختی خودش می‌دانست که زندگی، سر راهش قرار داده بود.

سوفی با خواندن کتابِ در فاصله دو نقطه ـ که زندگی‌نامه خود نوشت ایران درودی است ـ با این حقیقت روبرو شد که او تنها نیست؛ حتی افراد سرشناس و موفق هم در زندگی‌شان فراز و نشیب‌ها و مشکلات و سختی‌های زیادی را تجربه کرده‌اند.

اما با وجود تمام زخم‌هایشان، در مسیر رسیدن به اهدافِ خود مانده‌اند و از همه مهم‌تر اینکه، با خودشان مهربان بوده‌اند. او از ایران درودی شنیده بود که:

«خیلی مهمه، احساسِ اینکه انسان دوست بداره و دوست داشته بشه. ولی ظرفیت می‌خواد.
انسان‌ها نباید از بی‌مهری سرخورده بشن. باید اول خودشون رو را پُر از مهر کنن، نگاه‌شون رو به زندگی تغییر بدن، از اشتباه انسان‌ها چشم پوشی کنن. کتابم رو هم با این جمله شروع می‌کنم که: «اشتباه، عصر اجتناب ناپذیر زندگیست» ولی سعی می‌کنم که اشتباهم رو بپذیرم و قبول کنم و سعی کنم که دیگه اشتباه نکنم. ولی یه کاری رو حتماً نمی‌کنم؛ من هرگز خودم رو سرزنش نمی‌کنم که چرا اشتباه کردم. چون نیروهای انسانی رو میاره پایین. با خودم خیلی مهربونم.»

ژورنال نویسی برای شفقت به خود

سوفی با الهام گرفتن از آدم‌های مؤثر زندگی‌اش ـ مانند ایران درودی ـ تصمیم گرفت به هنر نوشتن پناه بیاورد تا از بندِ تردید به خود رها شود و با تبدیل افکار و احساساتش به کلمات، تصویرگر آزادی و حقیقت باشد.

او آموخته بود که عشق به خود پیش‌نیاز عشق به دیگران است؛ به این معنی که هر کس به میزانی که عاشق خودش هست، می‌تواند به دیگران عشق بورزد.

بنابراین، ژورنالِ متفکرانه‌ی خودش را به عنوان پناهگاهی امن انتخاب کرد تا بتواند از طریق اندیشیدن در مورد سؤالات مطرح شده در آن، هدایت شود. سؤالاتی شبیه به این:

✅ تمرین خودآگاهی

آیا با خودت مانند دوستی حرف می‌زنی که خیلی برای تو مهم و عزیز است اما شرایط بدی را تجربه می‌کند و باید به او آرامش بدهی؟

سوفی از طریق ژورنال نویسی متفکرانه متوجه شد که وقتی شرایطش بد است و دچار شرم می‌شود، چه حرف‌هایی به خودش می‌زند؛ حرف‌های منفی و آزاردهنده‌ای که هرگز حاضر نبود با صدای بلند در حضور آدم‌های مهم و دوست‌داشتنی زندگی‌اش، به زبان بیاورد.

او از بچگی یاد نگرفته بود که با خودش مثل یک دوست صمیمی حرف بزند. در عوض، مهارت زیادی در سرزنش کردن خودش داشت و با حرف‌هایی که به خودش می‌زد، منتقد درون خود را مجهزتر می‌کرد. از این رو، در میانه‌ی چالش‌ها و شکست‌ها نمی‌توانست از خودش مراقبت و حمایت کند.

اما آشنایی سوفی با ایران درودی و بعد از آن، مطالعه‌ی تحقیقاتِ کریستین نف درباره شفقت به خود، زندگی سوفی را تغییر داد؛ تغییری که او را به یکی از مؤثرترین و قدرتمندترین حامیانِ خود تبدیل کرد.

کریستین نف در کتابش درباره شفقت به خود می‌گوید:

قدرشناسی از خود و شفقت به خود دو روی یک سکه‌اند.
یکی از آن‌ها به این توجه دارد که چه عواملی برای ما شادی و خوشبختی به ارمغان می‌آورند و دیگری به آنچه به ما رنج می‌رساند، توجه می‌کند. یکی، توانمندهای ما به عنوان یک انسان را جشن می‌گیرد و دیگری به جنبه‌های ضعیف ما توجه دارد.
مهم این است که ذهن و دل گشوده داریم. به جای اینکه پیوسته ارزیابی کنیم، مقایسه کنیم، مقاومت کنیم و خطای فکری داشته باشیم، دریچه‌های وجودمان را می‌گشاییم. می‌گشاییم تا خودمان و آن زندگی را که داریم ببینیم.
وقتی به موفقیت‌ها و شکست‌های زندگی خود نگاه می‌کنیم، همه چیز را به چشم مهربانی می‌بینیم. احساس می‌کنیم با همه کس و همه چیز در پیوندی متقابل به سر می‌بریم. بدون داوری، از چگونگی لحظه اکنون زندگی خود آگاه می‌شویم.
بدون اینکه نیازی به تغییر دادن داشته باشیم، می‌توانیم گستره زندگی‌مان را تجربه کنیم. برای رسیدن به حال خوب، نیازی به کامل بودن نیست. برای رسیدن به حال خوب، نیازی نیست که زندگی‌مان به طرز خاصی باشد. همه ما توانایی رشد و خوشبختی را داریم.
هر لحظه‌ی جدید فرصتی مناسب است تا به موجودی جدید تبدیل شویم. می‌توانیم به استقبال شادی‌ها و اندوه‌های زندگی حقیقی برویم و این‌گونه زندگی خود را متحول سازیم.

انگار معجزه‌ای در زندگی سوفی رخ داده بود. او می‌توانست ـ بدون هیچ ترس و تردیدی ـ درهای زندگی‌اش را به سوی تجربه‌های جدید باز کند و در هوایی تازه نفس بکشد؛ هوایی که دیگر آلوده به کمال گرایی، شرم و تنفر از خود نبود.

شفقت به خود موهبتی بود که زندگی سوفی را متحول کرد.

او به کمک ژورنال نویسی متفکرانه، هر روز شفقت به خود را تمرین می‌کرد. این تمرینات و تلاش‌های منظم و پیوسته، باعث شدند که او در بدترین و سخت‌ترین شرایط هم خودش را دوست داشته باشد و از خودش به بهترین شکل ممکن حمایت کند.

بینشِ عمیقی که سوفی از طریق تمرین و تجربه‌ی شفقت به خود به دست آورده بود، راه را برای او روشن و هموار می‌کرد تا به سوی پذیرش حقیقت قدم بردارد و دیگر، خودش را به خاطر انسان بودن مجازات و شکنجه نکند.

در واقع، تمرین شفقت به خود از جنسِ تمرین مایندفولنس بود و به سوفی یادآوری می‌کرد که مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد و نتیجه چه خواهد بود؛ او باید در هر شرایطی آگاهانه با خودش مهربان باشد و از خودش حمایت و مراقبت کند.

همچنین، شفقت به خود روی این جمله‌ی دروغین که «من کافی نیستم پس باید برای همیشه کوچک و ساکت بمانم» خط کشید و این اجازه را به او می‌داد تا خود واقعی‌اش را نشان بدهد. تا آسیب پذیر باشد. تا از اقدام کردن نترسد و با خیال راحت هر چیزی را که دوست دارد امتحان و تجربه کند و یاد بگیرد.

و با توجه به این‌که سوفی شفقت به خود را با ارزش‌های خود همسوتر می‌دید با احساس امنیت بیشتری می‌توانست آرام و سبک‌بار با زندگی حقیقی‌اش درگیر شود، خود واقعی‌اش باشد و مسیری را که دوست دارد، ادامه بدهد.

سوفی از طریق نوشتن هدفمند و تمرین شفقت به خود بهتر می‌توانست انسانیت خودش را ببیند؛ اینکه او به عنوان انسان ـ برای ادامه دادن و رشد کردن ـ نیاز دارد اشتباهات، ناکاملی‌ها و شکست‌های خودش را بپذیرد و درک کند.

چنین نگاهی به سوفی این قدرت را می‌داد تا بتواند انسانیت دیگران را هم ببیند و آگاهانه‌تر در مورد آدم‌هایی که با او بد کرده‌اند، تصمیم بگیرد.

شفقت به خود با تأثیری که روی تصمیم‌ها و رفتارهای سوفی داشت، روابط و زندگی شخصی و کاری او را متحول کرد و زمینه‌ای را برایش فراهم کرد تا از مکانی جدید به خودش و دنیای اطرافش نگاه کند و متصل شود؛ از مکانِ مهربانی، شفقت، پذیرش، همدلی و توجه.

سوفی با آموختن شفقت به خود این قدرت و شجاعت را پیدا کرد تا شیوه زندگی خودش را تغییر دهد و سبک زندگی خودش را داشته باشد؛ سبک زندگی سوفی.

⏱️ مکث

شما در مورد این موضوع چه حسی دارید و چطور فکر می‌کنید؟

📌 پی‌نوشت: ژورنال نویسی متفکرانه، سبکی از ژورنال نویسی است که بر موضوع یا مسئله‌ای خاص تمرکز می‌کند و تمرین این سبک، می‌تواند آگاهی ما را نسبت به خود و دنیای اطرافمان دگرگون کند.

فضای ساختاریافته و هدفمند ژورنال هایی که مخصوص این سبک از ژورنال نویسی طراحی شده‌اند، این امکان را برای ما فراهم می‌کند تا اندیشه‌های خودمان را به شکلی عمیق و دقیق ثبت کنیم و بر این اساس ـ به شکلی مسئولانه و متعهدـ اقدامات لازم را در جهت «خلق سبک زندگی دلخواهمان» انجام دهیم.

منابع
بخش
منابع

• موسیقی: I Love You Too Much – by Diego Luna, Gustavo Santaolalla

• منابع بیشتر برای مطالعه دقیق‌تر و عمیق‌تر 

1. Self-Compassion

میکروگام ابزاری برای یادگیری و اقدام است و با عشق ساخته شده برای اینکه کمک کند، در مسیر رسیدن بمانیم و از رنجِ راه کم کند، تا سریع‌تر و با خیال راحت به جستجوی هدف‌های بزرگ‌تر و چشم اندازهای زیباتر برویم.

اگر در طول مسیرتان، احساس کردید نیاز دارید با کسی حرف بزنید میکروگام آماده است، همراه و هم‌قدم شما باشد.🌻

ژورنال نویسی

دیوارهای بلند را نساخته‌اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند.

دیوارها را ساخته‌اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند.دیوارها مانع ما نیستند.دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه‌ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمی‌کنند. رندی پاش

فهرست