تمرین چهارم: برای توقفِ خود ویرانگری
خود ویرانگری را میتوان الگویی از افکار و رفتارهایی دانست که اغلب حتی بدون اینکه بدانیم، درگیر آن میشویم و برای دستیابی به اهدافمان موانعی ایجاد میکند.
خیلی اوقات، رفتارهای خودویرانگر ما خودخواسته و آگاهانه نیستند.
به محض اینکه از منطقه امن خودمان خارج میشویم و تصمیم جدیدی میگیریم و میخواهیم تغییری ایجاد کنیم زنگ هشدار در سیستم داخلی ما به صدا در میآید. پیامِ مغزِ ما این است که هر چه زودتر دست از رفتار ناآشنای خودمان برداریم و رفتاری همیشگی داشته باشیم تا بتواند بقا و امنیتِ ما را تضمین کند و ما را به منطقه امن خودمان برگرداند.
مهمترین نشانههای خود ویرانگری
رفتارهای خودویرانگر، برای همه متفاوت به نظر میرسد. با این حال، مهمترین نشانههای خود ویرانگری این موارد هستند:
- به تعویق انداختن کارها
- انجام ندادن کارهایی که بر عهده ماست و انتظار میرود آنها را انجام بدهیم، حتی اگر به دلیل فراموشی باشد.
- عمل نکردن به قولها و تعهداتِ خودمان
- عدم آمادگی
- ناهماهنگی بین خواستهها و اقدامات و همسو نبودن آنها
- دیر حاضر شدن در قرار ملاقات و جلساتِ مهم
- مصرف مواد مخدر
- تسلیم شدن در شرایط سخت
چرا خود ویرانگری؟
خود ویرانگری میتواند دلایل مختلفی داشته باشد:
دلیل اول: علیرغم تحصیلات، تجربیات و دستاوردهای خودمان فکر میکنیم شایستگی موقعیتی که در آن قرار گرفتهایم را نداریم. فکر میکنیم به اندازه کافی توانمند و با استعداد نیستیم و اگر دیگران ما را موفق و شایسته میدانند به این علت است که توانستهایم آنها را به خوبی فریب بدهیم. در این حالت، ما به سندرم ایمپاستر دچار شدهایم و این سندروم، دلیل رفتارهای خودویرانگر ماست.
دلیل دوم: گاهی بر سر دوراهی قرار میگیریم و تصمیمگیری برای ما سخت میشود؛ طوری که نمیدانیم دقیقاً قدم بعدی ما چه خواهد بود. احساس میکنیم در شرایطی پیچیده و مبهم گیر افتادهایم و انتخاب از بین گزینههایی که پیش روی ماست، چالشبرانگیز و دشوار است. در این حالت، رفتارهای خودویرانگر ناخواسته باعث میشوند تا برای مدتی درگیر آن تصمیم سخت نباشیم و اضطراب ناشی از آن تصمیم کاهش پیدا کند.
دلیل سوم: ترس از موفقیت هم میتواند دلیل دیگری برای رفتار خودویرانگر باشد. موفقیت معمولاً مسئولیت و ریسک بیشتری به همراه دارد و فشار اضافی حاصل از آن ما را میترساند. موفقیت، تغییراتی را در زندگیمان ایجاد میکند؛ تغییراتی که حسِ از دست دادن یا ترس از ناشناختهها را در پی دارد.
دلیل چهارم: گاهی هم ترس از شکست باعث میشود رفتاری خودویرانگر داشته باشیم. در واقع ما میترسیم که به هدف خودمان نرسیم و نتوانیم انتظارات دیگران را برآورده کنیم. به همین دلیل برای فرار از شکست و از ترس تمسخر دوستان و از دست دادن کسی که عاشقش هستیم، هدفِ خود را رها کرده و گزینه راحتتر را انتخاب میکنیم.
چه راهحلی برای توقفِ رفتارهای خودویرانگر وجود دارد؟
شاید از طریق این روشها و تمرین آنها بتوانیم رفتارهای خودویرانگر را متوقف کنیم.
از خودت بپرس: دارد چه اتفاقی میافتد و از چه چیزی میترسی؟
مؤثرترین راه برای متوقف کردن رفتارهای خودویرانگر این است که روایت خودمان را درباره آنچه هست تغییر بدهیم.
برای شروع باید به آن بخش از مغزمان توجه کنیم که نگران امنیت ماست و میخواهد به هر قیمتی شده ما را در امنیت کامل نگه دارد. خود ویرانگری روشی است که مغز برای محافظت از ما در برابر درد عاطفی از آن استفاده میکند. البته خیلی خوب میدانیم که این روش دیگر مؤثر نیست و به ما خدمت نمیکند؛ پس وقت آن رسیده است که بعضی چیزها را تغییر بدهیم، الگوهای خودمان را شناسایی کنیم و در مسیر رسیدن به اهدافمان از یک متخصص کمک بگیریم.
عملکرد همه ما تائید کننده داستانهایی است که درباره خودمان میگوییم. این دردناک و سخت است اگر داستانهای منفی را در مورد خودمان درونی کرده باشیم. در این صورت، طبیعی است که بخواهیم از طریق خود ویرانگری درد خودمان را به حداقل برسانیم؛ اما حالا که متفاوت فکر میکنیم، میتوانیم متفاوت عمل کنیم.
باید کنجکاو باشیم که بدانیم دارد چه اتفاقی میافتد و از چه چیزی میترسیم؟ این یک کنجکاوی دلسوزانه است. وقتی به شکلی دلسوزانه شروع به کنجکاوی درباره ترسهایمان میکنیم میتوانیم درک کنیم که چرا در هنگام ایجاد تغییرات، بخشهای از مغز ما به جای دشمن از دوست میترسد.
از خودت بپرس: آیا واقعاً این غیرممکن است؟
ما میتوانیم گفتگوی منفی با خودمان را به گفتگویی درست و واقعی تغییر بدهیم. وقتی نگاه درستی نسبت به خودمان داشته باشیم به جای انتخابِ رفتار خودویرانگر به سمت ساختنِ زندگی که لیاقتش را داریم، حرکت میکنیم.
«این غیرممکن است.» تبدیل میشود به «این یک کار جدید است و من دارم یاد میگیرم چطور انجامش بدهم.»
وقتی روایتِ درونی خودمان را تغییر میدهیم، واقعیتِ بیرونی ما شروع به بازتاب آن تغییر میکند.
منبع:
آخرین تمرینات