تمرین دوم: شفقت به خود از طریق نوشتن
وقتی به نداشتهها و عیبهای خودمان فکر میکنیم چطور میتوانیم احساس کنیم کافی و شایسته هستیم؟
چطور میتوانیم با خودمان مهربان باشیم در حالی که بخشهایی از خودمان و جنبههایی از زندگیمان را دوست نداریم؟
چطور میتوانیم عاشق خودمان باشیم وقتی از ژنِ خودمان، تاریخچه خانوادگیمان، جغرافیایی که در آن به دنیا آمدهایم و شرایط زندگیمان بیزاریم؟
چطور میتوانیم به ایدههایی در مورد عشق به خود و شفقت به خود عمل کنیم وقتی حالمان از کتابهای خودیاری و حرفهای انگیزشی و مثبت اندیشی به هم میخورد؟
ما احساس شرمندگی میکنیم وقتی به یاد کاستیها و محدودیتهایمان میافتیم. احساس میکنیم یک بازندهی بدشانسیم که از بخت بدمان هر چقدر تلاش میکنیم باز هم به جایی نمیرسیم. انگار همه چیز بر علیه ماست و همه چیز به طرز وحشتناکی تاریک و ناامیدکننده به نظر میرسد.
اما در این لحظاتِ سخت میتوانیم به نوشتن پناه ببریم. نوشتن روزنه کوچکی است که با آن میتوانیم نور را ببینیم و به تغییر و بهبود شرایط ناخوشایندی که در آن هستیم، امیدوارتر شویم.
با نوشتن میتوانیم به این باور برسیم که کامل نبودن یک موهبت است.
واقعیت این است که هیچ کس کامل نیست. هر کدام از ما فکر میکنیم چیزهایی در زندگیمان وجود دارند که دوست داشتنی نیستند؛ چیزهایی که باعث میشوند خجالت بکشیم، احساس ناامنی کنیم یا خودمان را به اندازه کافی خوب ندانیم.
«کامل نبودن» بخشی از ویژگیهای انسان است و فقط کسی در این دنیا احساسِ شکست و ناکافی بودن نمیکند که مثل یک ربات، هیچ تجربهای از زندگی انسانی نداشته باشد؛ بنابراین، ما تنها نیستیم. همه ما گاهی دچار چنین احساساتی درباره خودمان میشویم و این کاملاً طبیعی و انسانی است.
کدام ناکامل بودنها باعث میشود شما احساس ناکافی بودن کنید؟
همه ما به نوعی، ناکامل هستیم؛ اما با وجود تمام ضعفها، نداشتهها و ناکامل بودنها کافی هستیم. در واقع، ما همانگونه که هستیم کافی هستیم.
سعی کنید درباره مسائلی بنویسید که اجازه نمیدهند احساسِ کفایت و خوب بودن کنید؛ مسائلی مثل میل به داشتن شغل عالی، رابطه عالی و ظاهر فیزیکی بدون نقص یا هر چیز دیگری.
وقتی به این مسائل فکر میکنید چه احساسی دارید؟ سعی کنید احساساتِ خودتان را دقیقاً همانطور که هستند احساس کنید، نه بیشتر و نه کمتر و سپس در مورد آنها بنویسید.
این کار، سخت و دردناک است. ولی ما به دنبال پیدا کردن راهکاری برای درست کردن این شرایط بد و دشوار هستیم. پس در مرحله اول نیاز داریم خیلی واقعبینانه فکر کنیم و واقعیتِ زندگیمان را بپذیریم و در قدم بعدی، امیدوارانه برای سپری شدن تاریکیها و آمدن روزهای روشن تلاش کنیم.
نامهای برای خودتان بنویسید.
نامهای برای خودتان بنویسید، نه از نگاه خودتان، بلکه از نگاه یک دوستِ خیالی که بیهیچ قید و شرطی عاشق، مهربان و دلسوز است.
تصور کنید این دوستِ خیالی میتواند تمام نقاط قوت و ضعف شما را ببیند. به این فکر کنید که این دوست نسبت به شما چه احساسی دارد و اینکه چطور از طرف او دقیقاً همانطور که هستید، با تمام کاستیها و ناکامل بودنهای انسانیتان، مورد عشق و پذیرش قرار میگیرید.
این دوست، حدود طبیعت انسانی را تشخیص میدهد و نسبت به شما مهربان و باگذشت است. او همه چیز را درباره شما میداند. او با خردِ عالی خودش از تاریخچه زندگی شما خبر دارد و درک میکند که همه میلیونها اتفاقی که در زندگیتان رخ داده برای این بوده که شما خلق شوید؛ درست همانگونه که در این لحظه هستید.
چیزی که ما را آرام میکند پذیرشِ این حقیقت است که «تک تک انسانها خلقت ویژه و منحصربه فرد خود را دارند و هر کدام دریچهای به سوی آگاهیهای این هستی بیکرانهاند.»
بیشتر نقصها و کاستیهای فعلی ما به چیزهای زیادی مرتبط هستند که لزوماً ما آنها را انتخاب نکردهایم و نقشی در ایجاد آنها نداشتهایم؛ ژنهای ما، تاریخچه خانوادگی ما، موقعیت و شرایط زندگی ما چیزهایی هستند که خارج از حدود اختیار و انتخاب و کنترل ما بودهاند.
از نگاه این دوست خیالی برای خودتان نامهای بنویسید. هنگام نوشتن این نامه بر روی احساس نالایق بودن و بیکفایتی خودتان تمرکز کنید؛ احساسی که تمایل دارید خودتان را بر اساس آن قضاوت کنید.
این دوستِ بینهایت مهربان و دلسوز درباره «عیب و نقص» شما چه میگوید؟
این دوست چطور دلسوزی عمیق خودش را به خاطر دردی که در هنگام قضاوتِ خشن و سخت خودتان احساس میکنید، نسبت به شما ابراز میکند؟
این دوست در نامه خودش چطور به شما یادآوری میکند که انسان هستید و هر انسانی نقاط قوت و نقاط ضعفی دارد؟
و این دوست اگر ایده و پیشنهادی برای تغییر شرایط فعلی دارد، این پیشنهاد را چطور بیان میکند تا نمایانگر درک و دلسوزی بیقید و شرط او باشد؟
سعی کنید طوری این نامه را بنویسید که سرشار از حسِ قوی پذیرش، مهربانی ، توجه و مراقبتِ یک دوستِ دلسوز باشد و آرزوی او برای سلامتی و خوشبختی شما را به خوبی القا کند.
شفقت را احساس کنید تا شما را آرام کند و به شما آرامش بدهد.
پس از نوشتن نامه، آن را کنار بگذارید و برای مدتی سراغ آن نروید. بعد برگردید و دوباره آن را بخوانید. به خودتان زمان کافی بدهید تا کلمات این نامه در ذهنتان رسوخ کند و آنها را بفهمید و درک کنید.
شفقت را احساس کنید که در درونِ شما جريان پيدا میکند و همانند نسیمی خنک در یک روز گرم شما را آرام میکند و به شما آرامش میدهد.
عشق، ارتباط و پذیرش از لحظهی تولد حقِ ما بوده است. برای اینکه آنها را بازپس بگیریم فقط نیاز داریم به درونِ خودمان بنگریم و آنها را در خودمان جستجو کنیم.
منبع:
آخرین تمرینات